سبک اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم چه سبکی است؟ میزان آشنایی و اطلاعات شما از سبک اکسپرسیونیسم در چه حدی است؟ آیا میدانید این مکتب در چه سالی به وجود آمد و دلیل به وجود آمدن آن چه بود؟ یا اینکه اولینبار چه کسی مکتب اکسپرسیونیسم را خلق کرد و چه کسانی در این سبک هنری پیشرو بودند؟ به نظر شما سبک اکسپرسیونیسم اولینبار در چه کشوری مطرح شد؟ آیا تابلوهای سمبلیک این مکتب و خالق این آثار را میشناسید؟ توصیه میکنیم جهت پاسخ به تمام سؤالات ذکرشده در ادامهی مطلب با ما همراه باشید.
سبک اکسپرسیونیسم چیست؟
در طول سالیان متمادی، جنبشهای بسیاری که امروزه آنها را بهعنوان «هنر مدرن» میشناسیم، تشکیل شدهاند. در هرکدام از این جنبشها، هنرمندان صرفنظر از انتخابِ سبک، بهدنبال دستیابی به یک هدف همفکر بودند. معرفی سبک اکسپرسیونیسم توسط هنرمندان، به هدف ترسیم نقاشیها و تصاویری برای برانگیختن احساسات با استفاده از ذوق هنری التقاطی بود.
هنرمندانی که در این سبک کار میکنند، واقعیت سوژههای خود را تحریف میکنند تا عواطف، احساسات و ایدههای خود را “بیان” کنند.
در واقع، سبک اکسپرسیونیسم، نوعی سبک هُنری است که در آن هنرمند بهدنبال ترسیم واقعیت عینی نیست، بلکه بهدنبال احساسات و پاسخهای ذهنی اشیا و رویدادهایی است که در او مؤثر هستند. هنرمند با استفاده از تحریف، اغراق و خیالپردازی و یا به کارگیری عناصر صوری، خشونتآمیز و یا پویا این سَبک را به اجرا میگذارد.
جنبش مدرن اکسپرسیونیسم از جریانهای اصلی هنر است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آلمان ظهور کرد. در هنر آلمانی و حداقل از قرون وسطی، سبک اکسپرسیونیسم، در دورههای زمانی مختلف در اروپا مشاهده شد و نقطهی مقابل گرایشهای خردگرایانه و کلاسیک ایتالیا و بعدها فرانسه را تشکیل داد. بهطور خاص، سبک اکسپرسیونیسم، سبک یا جنبشی متمایز است که به فعالیت تعدادی از هنرمندان آلمانی، اتریشی، فرانسوی و روسی در سالهای قبل از جنگ جهانی اول اشاره دارد.
آغاز جنبش سبک اکسپرسیونیسم
سبک اکسپرسیونیسم از کجا آغاز شد؟ پیدایش اکسپرسیونیسم به چه زمانی بر می گردد.
گرچه ممکن است گفته شود که نقاشی اکسپرسیونیستی از نقاش بریتانیایی جی ام دبلیو ترنر (1851-1775) سرچشمه گرفته است، اما جنبش اکسپرسیونیسم در ابتدا در آلمان، سپس در سراسر قارهی اروپا و در نهایت در بسیاری از نقاط جهان گسترش یافت. لذا می توان پیدایش اکسپرسیونیسم را به هنرمندان اکسپرسیونیسم آلمان نسبت داد.
ریشهی مکتب اکسپرسیونیست آلمانی، در آثار ونسان ون گوگ (Vincent van Gogh)، ادوارد مونک (Edvard Munch) و جیمز انسور (James Ensor) نهفته است که هرکدام از آنها در سالهای 1900-1885 سبک نقاشی خاص خود را ارائه دادند. این هنرمندان، از پیشگامان اصلی جنبش اکسپرسیونیسم یا هیجاننمایی به شمار میروند. آنها از شیوههای بیانیِ رنگ و خط، برای کشف مضامین دراماتیک و احساسی، چگونگی انتقال حس رُعب و وحشت و احساسات مرموز استفاده کردند.
آغاز موج دوم سبک اکسپرسیونیسم
موج دوم و اصلی سبک اکسپرسیونیسم در حدود سال 1905 میلادی آغاز شد، در این زمان، هنرمندان در آلمان به دو پدیدهی مهم و در عین حال متفاوت واکنش نشان دادند، یکی رواج و محبوبیت امپرسیونیسم و دیگری وضعیت به ظاهر آشفتهی جهان در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول. این علاقهی دوگانه، الهامبخش شکلگیری گروهی بهنام Die Brücke توسط دانشجویان معماری در شهر درسدن (Dresden) آلمان شد، این گروه توسط ارنست لودویگ کرشنرErnst Ludwig Kirchner)) رهبری و توسط اریش هکل (Erich Heckel) ، کارل اشمیت روتلاف (Karl Schmidt-Rottluff) و فریتز بلیل (Fritz Bleyl) بنیانگذاری شد.
اعضای این گروه سعی کردند با استفاده از سوژههای ابتدایی، رنگهای نگرانکننده و پیکربندیهای تحریفشده، واکنشهای تکاندهندهای را در بیننده القا کنند. آنها، پرترهها و مناظر را با رنگهای روشن و با فُرمهای بزرگ و سادهشده نقاشی میکردند. هدف آنها، القای هنر آلمانی با احساس معنوی از طریق بیانگراییِ شخصی و خودجوش بود. بعد از مدت کوتاهی، به اعضای اصلی گروه Die Brücke، دیگر هنرمندان آلمانی به نام امیل نولده (Emil Nolde) ، ماکس پشتاین (Max Pechstein) و اوتو مولر (Otto Müller)، نیز ملحق شدند.
اکسپرسیونیست ها تحتتأثیر پیشینیان خود در دههی 1890 بودند، آنها به کندهکاریهای چوبی آفریقایی و آثار هنرمندان اروپای شمالی در قرون وسطی و رنسانس مانند آلبرشت دورر (Albrecht Dürer)، ماتیاس گرونوالد (Matthias Grünewald) و آلبرشت آلدورفر (Albrecht Altdorfer) علاقه داشتند.
بسیاری از آثار آنها بیانگر سرخوردگی، اضطراب، انزجار، نارضایتی، خشونت و بهطورکلی نوعی احساسات منفی در پاسخ به زشتی، پیش پاافتادگی، احتمالات و تضادهایی بود که در زندگی مدرن حس میکردند. حکاکیهای چوبی، با خطوط ناهموار ضخیم و متضاد، از رسانههای مورد علاقهی طرفداران سبک اکسپرسیونیسم آلمانی بود.
توسعهی سبک اکسپرسیونیسم در هنر
آثار هنرمندان گروه Die Brücke، باعث تحریک سبک اکسپرسیونیسم در سایر نقاط اروپا شد. هنرمندانی از اتریش همچون اُسکار کوکوشکا و ایگون شیل (Egon Schiele)، قلممو و خطوط زاویهدار خود را به کار گرفتند و در فرانسه ژرژ روو (Georges Rouault) و کائیم سوتین (Chaim Soutine) هرکدام سبکهای نقاشی خود را با بیان احساسی شدید و تحریف خشونتآمیز توسعه دادند.
هنرمندان نقاش آلمانی از جمله مکس بکمان (Max Beckmann)، کات کولویتز (Käthe Kollwitz) گرافیست و مجسمهسازانی از قبیل ارنست بارلاخ (Ernst Barlach) و ویلهلم لمبروک (Wilhelm Lehmbruck) نیز در سبک اکسپرسیونیسم فعالیت داشتند.
در سالهای پس از جنگ جهانی اول در آلمان، اکسپرسیونیسم سبک غالبی بود، تا جاییکه با فضای بدبینی، بیگانگی و سَرخوردگی پس از جنگ همخوانی داشت.
درست دو سال قبل از انحلال Die Brücke، گروه دیگری از سبک اکسپرسیونیسم به نام
(Der Blaue Reiter) در آلمان و در شهر مونیخ تشکیل شد که شامل گروهی از هنرمندان روسی و آلمانیتبار بود. واسیلی کاندینسکی (Wassily Kandinsky) و فرانتس مارک (Franz Marc) از برجستهترین افراد این گروه بودند. اهداف هُنری این چهرهها متفاوت بود. با این حال، آنها با علاقه به کاوش در معنویت و اعتقاد به اینکه هُنر چیزی بیشتر از آن است که با چشم دیده شود، با یکدیگر متحد شدند.
همچنین، نقاش نروژی ادوارد مونک (1863-1944) یکی از چهرههای برجستهی سبک اکسپرسیونیسم بود. زندگی، عشق و مرگ مضامینی بودند که او بهوفور در نقاشیهایش بهطور نمادین به آنها پرداخت. استفادهی او از خطوط چرخان و رنگهای تُند، تأکید بر اضطرابی دارد که در پسزمینهی نقاشیهای او نهفته است.
نفوذ سبک اکسپرسیونیسم
جنبش سبک اکسپرسیونیسم، علاوهبر الهام بخشیدن به شاخههای اکسپرسیونیستی، تأثیر عمیقی بر هنر معاصر داشت. برخلاف بیشتر ژانرهای هنری، اکسپرسیونیسم سبک کاملاً مجزایی نبود. نه تنها هنرمندان برجستهی اکسپرسیونیست به سبکهای دیگر پرداختند، بلکه تأثیرات این جنبش، ژانرهای مختلفی را نیز تحتتأثیر قرار داد، پدیدهای که نشان میدهد فلسفههای به ظاهر زودگذر میتوانند چقدر تأثیرگذار باشند.
حرکت به سمت سبک اکسپرسیونیسم، نشاندهندهی تغییر به سمت تجربهی ذهنی یک اثر هنری بود. نقاشیها به جای تصاویر واقعی و عینی، به نمایههایی روانشناختی تبدیل شدند و محتوای آنها شامل فُرمهای کج، تصاویر احساسی و زمینهی مناسب برای تفسیر فردی بود.
از طرف دیگر، سبک اکسپرسیونیسم در سایر زمینههای هنری نیز توسعه یافت که در ادامه بهطور خلاصه به آنها میپردازیم.
سبک اکسپرسیونیسم در ادبیات و نمایشنامه
سبک اکسپرسیونیسم در ادبیات، قبل از جنگ جهانی اول، بهعنوان واکنشی در برابر ماتریالیسم یا مادهگرایی، ماشینی شدن سریع، شهرنشینی و سلطهی خانواده در جامعهی اروپایی پدید آمد. این جنبش ادبی، در آلمان در طول جنگ جهانی اول و بلافاصله پس از آن، غالب بود.
شخصیتهای اصلی نمایشنامههای اکسپرسیونیستی، اغلب مشکلات خود را در مونولوگهای طولانی، با زبانی متمرکز و تقریباً تلگرامی، به بررسی ضعف روحی جوانان، شورش آنها علیه نسل قدیمی و راهکارهای مختلف سیاسی یا انقلابی میپرداختند.
از پیشروان برجستهی درام سبک اکسپرسیونیسم، آگوست استریندبرگ (August Strindberg) و فرانک ویدکیند (Frank Wedekind) بودند. اما، اولین نمایشنامهی اکسپرسیونیسم تمام عیار، اثر راینهارد یوهانس سورژ(Reinhard Johannes Sorge) بود که در سال 1912 نوشته شد.
سبک اکسپرسیونیسم در شعر
اشعار سبک اکسپرسیونیسم، بهصورت غزلهای سرودگونه و خلسهآمیز پدید آمدند که قدرت تداعی قابلتوجهی برای دستیابی به اصل احساس داشتند. شاعران اصلی سبک اکسپرسیونیسم در آلمان عبارت بودند از: جورج هیم (Georg Heym)، ارنست استدلر (Ernst Stadler)، آگوست استرام (August Stramm)، گوتفرید بن (Gottfried Benn)، جورج تراکل (Georg Trakl) و الس لاسکر-شولر (Else Lasker-Schüler) و شاعر اهل چک به نام فرانس ورفل (Franz Werfel).
مضمونِ غالبِ اشعارِ سبک اکسپرسیونیسم، وحشت از زندگی شهری و دیدگاههای آخرالزمانی از فروپاشی تمدن بود. برخی از شاعران بدبین بودند و برخی دیگر بیشتر به اصلاحات سیاسی و اجتماعی میپرداختند و به انقلاب آینده ابراز امیدواری میکردند. در خارج از آلمان، نمایشنامهنویسانی که از تکنیکهای نمایشی اکسپرسیونیسمی استفاده میکردند شامل نویسندگان آمریکایی یوجین اونیل (Eugene O’Neill) و المر رایس (Elmer Rice) بودند.
سبک اکسپرسیونیسم در فیلم و موسیقی
در اولین فیلمهای اکسپرسیونیستی تلاش شد تا از طریق دکور، وضعیت ذهنی قهرمان داستان منتقل شود. معروفترین این فیلمها «کابینهی دکتر کالیگاری» ساختهی رابرت وین (Robert Wiene) در سال1920 در آلمان بود که در آن یک دیوانه درک خود را از چگونگی حضورش در آسایشگاه بیان میکند. خیابانها و ساختمانهای بدشکل در این مجموعه، فرافکنی از جهان او هستند و سایر شخصیتها از طریق آرایش و لباس به نمادهای بصری تعمیم یافتهاند.
بهنظر میرسد، طبیعیترین خروجیِ سبکِ اکسپرسیونیسم در موسیقی، در اُپرا نمایان شده است. از جمله نمونههای اولیهی چنین آثاری را میتوان به تنظیمات اپرایی پل هیندمیت (Paul Hindemith) در سال 1919 و آگوست استرام در سال 1922 اشاره کرد. با این حال، برجستهترین اپرای اکسپرسیونیستی، مربوط به آلبان برگ (Alban Berg) در سال 1925 و 1979 هستند.
تابلوهای سمبلیک مکتب اکسپرسیونیسم و خالقان این اثر
هنرمندان اکسپرسیونیسم چه کسانی هستند؟ معروف ترین آثار اکسپرسیونیسم متعلق به چه هنرمندانی است؟ در مکتب اکسپرسیونیسم، نقاشیها با خطوط پهن قلم مو، رنگهای روشن و سبکهای انتزاعی مشخص میشوند. هدف اصلی این تابلوهای نقاشی سمبلیک، به تصویر کشیدن واقعیت فیزیکی است. مکتب اکسپرسیونیسم بهعنوان جنبشی هنری میتواند بسیار گسترده و دشوار باشد و سراسر کشورها، رسانهها، جنبشها و دورههای مختلف را شامل میشود. بنابراین، هنر اکسپرسیونیسم، بیشتر به عنوان ابزاری برای بیان و تفسیر وقایع اجتماعی بیان گردید. در ادامه به چند تابلوی نقاشی سمبلیک اشاره میشود که نشاندهندهی ماهیت خاطرهانگیز و پویای دورهی اکسپرسیونیستی است.
- تابلوی جیغ
جیغ، یکی از نمادینترین آثار هنر مدرن در جهان است که به خاطر تجسمِ حس عمیق اضطرابی، در دوران مدرنیسم اولیه نفوذ کرده بود.نقاشی جیغ زندگینامهای است که بر اساس تجربهی مونک از شنیدن صدای نافذ «فریاد طبیعت» پس از رها شدن توسط دو تن از دوستانش در پسزمینهی قطعه ظاهر میشوند.
- تابلوی سوار آبی
تابلوی سوار آبی، نمونهای عالی از تغییر کاندینسکی بین سبکهای نقاشی امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی است. در حالی که تأثیرات امپرسیونیستی واضحی در تکنیک و سبک دارد، اما، ضربههای سنگین، رنگآمیزی جسورانه و خشن آن از عناصر مکتب اکسپرسیونیسم اولیه هستند. ماهیت انتزاعی این تابلو، بیننده را تشویق به تفسیر آن میکند. حتی، برخی ادعا کردهاند که نوزادی را در آغوشِ سوار دیدهاند.
- تابلوی رقص در اطراف گوسالهی طلایی
این تابلو، قطعهای از کتاب “سفر خروج” را به تصویر میکشد. طبق روایتی که وجود دارد، زمانیکه حضرت موسی به کوه سینا سفر کرد، بنیاسرائیلیها مجسمهی گوسالهی طلایی را ساختند، چون ترسیدند که او برنگردد. این نقاشی، مردمی را به تصویر میکشد که در حال اجرای نذری در اطراف بُت گوسالهی طلایی هستند، غافل از آنکه کارشان اشتباه است. قلم موهای خشن و رنگهای روشن بر احساسی بودن قطعه تاکید دارد.
- تابلوی اسبهای آبی بزرگ
اسبهای آبی بزرگ در اولین نمایشگاه توسط Der Blaue Reiter در سال 1911 به نمایش گذاشته شد. این قطعه دارای رنگهای اصلی متضاد و درخشانی است. رنگ آبی و انحنای ملایم اسبهای مرکزی “حس هماهنگی، صلح و تعادل” را در مقابل رنگ قرمز تیرهی تپهها در پسزمینه ایجاد میکند. مارک اظهار داشت که این تضاد، تقابل بین معنویت آرام و خشونت را به نمایش میگذارد و حس تعالی را برمی انگیزد.
- سلف پرتره با گیاه فانوس چینی
سلف پرتره با گیاه فانوس چینی، یکی دیگر از معروف ترین نقاشی های اکسپرسیونیسم است. علیرغم سادگی قطعه، دارای احساساتی عمیق است. نگاه فرد بهصورت زاویهای و بدبینانه است. سر و اجزای صورت او بزرگ شدهاند و بدن بهطور غیرطبیعی پیچخورده است. گیاه موجود در پسزمینه نیز به پهلو میچرخد و انحنای بدن فرد را تقلید میکند. چهره با عمق رنگ شدید و جزئیات عضلانی، برخلاف لباس و پسزمینهی اطراف، نشاندهندهی جنبهی روانشناختی حاد به قطعه است.
- تابلوی خیابان، برلین
خیابان، برلین دیدگاه تحقیرآمیز کرشنر از زندگی در برلین را به تصویر میکشد. این امر با ضربههای شدید و تیز انواع قلم مو و تضاد رنگی نگرانکنندهی این قطعه مشهود است. چهرهی سوژهها تقریباً از یکدیگر قابلتشخیص نیستند و سطحی بودن زندگی عالی برلین را برجسته میکند. فیگورها روی زمین کجشده ایستادهاند و تقریباً از خود نقاشی سرریز میشوند و احساس سردرگمی ایجاد میکنند.
- تابلوی شب
تابلوی شب، محصول جدیدی بود که بهعنوان شورشی ضداکسپرسیونیستی نهادینه شد. این قطعه دارای زوایای تیز و چهرههای پُر از هرجومرج و همپوشانی است که بیانکنندهی ناراحتی بکمان از زندگی در آلمان پس از جنگ است. این قطعه، عناصر وحشتناک جنسی، مرگ و خشونت را به تصویر میکشد و توجه را به تحریک بیش از حد و فحاشی جامعه مدرن جلب میکند.
- پرترهی مرد
در این نقاشی، اریش هکل، پرترهی مردی را روی چوب کشیده است. او به خاطر چوبتراشی منحصربهفردش که دارای اشکال زاویهدار، خطکشی قوی و طرحهای رنگی ساده بود، شهرت داشت. این کار، همانند سایر پرترههای چوبیاش، دارای ویژگیهای مشخص و مظهر آسیب و ناامنی است که در آن زمان آلمان پس از جنگ را گرفتار کرده است.
او در حالی که چشمانش به گوشهای خیره شده و دستانش را روی چانه گذاشته است، نشسته و حس دوگانهای از شکست و انتظار را از خود ساطع میکند. همچنین، طرح رنگ سرد و تقریباً رنگآمیزیشده، حس اضطراب را به بیننده القا میکند.
- تابلوی قلعه و خورشید
پل کلی (Paul Klee) هنرمندی سوئیسی بود که سبک نقاشی التقاطی از سبکهای مختلف بود. کارهای او شامل بلوکهای رنگی جسورانه و اشکال هندسی بود. او در طول زندگی حرفهایاش، تئوری رنگ، فُرم و طراحی را آزمایش کرد و نوشتههایش در این زمینه جزء جدایی ناپذیر درک مدرنیسم در نظر گرفته میشوند.
نقاشی قلعه و خورشید او، قلعهای قرون وسطایی را با یک منظره شهری مدرن به همراه مثلثهای کوچکتری که توسط خط افق برجها تحتالشعاع قرار گرفتهاند، به تصویر میکشد. او، قلعه و خورشید را به سبک بلوک رنگی هندسی، با جزئیات روشن و متضاد در برابر پسزمینهی قرمز تیره نشان داده است. خورشید در پسزمینه میتواند گویای ماه باشد. استفاده از این تصاویر نامشخص، دوگانگی را در کنار هم قرار میدهد و بیننده را ترغیب میکند تا در مورد آنچه در نقاشی به تصویر کشیده شده است، نتیجهگیری کند.
خلاصه سبک اکسپرسیونیسم
اگرچه گروههای اکسپرسیونیسم عمر کوتاهی داشتند، اما هر یک از آنها تأثیر چشمگیری بر سبک اکسپرسیونیسم ایفا کردند. این جنبش، تا سال 1913 بهطور رسمی به رسمیت شناخته نشد. اکسپرسیونیسم بهعنوان نیروی هنری غالب در آلمان پس از جنگ جهانی اول ادامه یافت.
در حالی که محبوبیت آن در حدود سال 1920 به دلایل: مبهم بودن تمایلات برای داشتن جهانی بهتر، استفاده از زبان بسیار شاعرانه و بهطورکلی ماهیت به شدت شخصی و غیرقابل دسترس آن در شیوهی بیان، به تدریج کاهش یافت. در نهایت، با روی کار آمدن نازیها در سال 1933، اکسپرسیونیسم تقریباً نابود شد و بسیاری از اکسپرسیونیستها به ایالات متحده و سایر کشورها تبعید شدند.
در دههی 1970 هنرمندان آلمانی با ایجاد نئواکسپرسیونیسم آن را مجدد احیا کردند. محبوبیت سبک اکسپرسیونیسم حتی به ایالات متحده نیز سرایت کرد، تا جایی که در نهایت به سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی تحقق یافت.
مریم منصوری از جمله هنرمندانی است که به خلق آثار اکسپرسیونیسم به صورت حرفه ای پرداخته است.
در انتها امیدواریم که از مقاله سبک اکسپرسیونیسم لذت برده باشید.
3 Responses
بسیار عالی و جامع در مورد همه موضوعات مرتبط با سبک اکسپرسیونیسم بحث و بررسی شده بود، سپاس از شما استاد گرامی ????????????
ممنون از شما، بسیار جامع و کاربردی بود
بسیار کامل بود توضیحاتتون متشکرم از اینکه به اشتراک گذاشتید