روث فیسون شاو در سال 1889 چشم به جهان گشود و در سال 1969 چشم از جهان فرو بست. او هنرمند، درمانگر، نویسنده، مربی و مدرس آمریکایی بود.، شاو به طور تصادفی تکنیک باستانی نقاشی با انگشت را در سال 1926 در رم، کشف کرد و تکنیک خود را وارد آموزش و درمان روانپزشکی نمود.
شاو از نقاشی با انگشت، به عنوان ابزاری خلاقانه در آموزش شاگردانش در مدرسه شاو در رم استفاده کرد. او معتقد بود که نقاشی با انگشت یک هنر دموکراتیک است و بعداً از آن در هنگام کار با بزهکاران، جانبازان، بیماران روانی، معلولان جسمی، نابینایان و سالمندان استفاده کرد. شاو معتقد بود که همه یک هنرمند هستند و عمل خلاق جزء جدایی ناپذیر هر شخصیت سالم است. هم هنرمندان و هم مربیان دنبال کننده تخصص و مشاوره او بودند. روث فیسون شاو هنر نقاشی با انگشت را دوباره اختراع کرد و آن را در آموزش هنر و روان درمانی اوایل قرن بیستم ادغام کرد.
علت اینکه میگوییم او دوباره نقاشی با انگشت را کشف کرد، به این خاطر است که این تکنیک توسط انسان های اولیه استفاده می شده است. برای آشنایی بیشتر به مقاله رنگ انگشتی مراجعه نمایید.
پیشینه خانوادگی روث فیسون شاو
روث فیسون شاو در 15 اکتبر 1889 در روستای کنانسویل، در کارولینای شمالی به دنیا آمد و در سرزمینی که اجدادش از اوایل دهه 1700 در آن زندگی می کردند، بزرگ شد. پدرش، ویلیام ام. شاو، فارغ التحصیل کالج دیویدسون در دیویدسون و مدرسه علمیه پروتستان، کشیش کلیسای پرسبیتری گروو، و سالها رئیس موسسه جیمز اسپرانت یک مدرسه مقدماتی مسیحی برای دختران در کنانسویل بود. مادرش آلبرتا کلمبیا فیسون، فارغالتحصیل مؤسسه دخترانه کلینتون در نزدیکی کلینتون، معلم و موسیقیدان با استعداد، و از نوادگان هنری فیسون ون دووراژ، هوگنوت فرانسوی بود که در سال 1652 به ویرجینیا مهاجرت کرد.
روث فیسون شاو که در اواخر قرن نوزدهم در روستایی کارولینای شمالی بزرگ میشد، 4 برادر داشت و خواهر کوچکترش در 6 سالگی فوت کرده بود. پس او تنها دختر خانواده به شمار می آمد. آنها مجبور بودند سرگرمیهای خود را ایجاد کنند، پس تحت تأثیر کتاب اسطوره های کلاسیک در ادبیات انگلیسی اثر چارلز میلز گیلی، بازی ها و نمایش های خود را خلق کردند. متن و تصاویر کتاب محبوبشان نشان داد که چگونه از اسطوره ها در ادبیات و هنر انگلیسی استفاده می شود. خرافات دایه آمریکایی-آفریقایی تبارشان، فلورانس ایتالیا براون، نیز بی تاثیر در تخیلاتشان نبود. شاو در آن زمان نمی دانست که این تجربیات اولیه دوران کودکی، پایه و اساس دستاوردهای آموزشی، درمانی و هنری آینده او را می گذارد.
دوران تحصیل روث فیسون شاو
در سال 1906، روث فیسون شاو از موسسه جیمز اسپرانت، یک مدرسه پرسبیتری برای دختران، در کلاسی متشکل از هفت دانش آموز فارغ التحصیل شد. برنامه درسی کلاسیک شامل انگلیسی، لاتین، بلاغت، تاریخ، جبر، هندسه، علم و جغرافیا بود. علاوه بر این، دوره هایی در زمینه هنر، موسیقی و مطالعات کتاب مقدس وجود داشت.
کنانسویل یک محیط ایده آل برای خلق زنان جوان با شخصیت بود که در آن زنان جوان می توانستند بر آموزش کلاسیک با حمایت اخلاقی جامعه محلی تمرکز کنند.
پس از فارغالتحصیلی، روث فیسون شاو بی تجربه، به عنوان تنها معلم مدرسهای با سی دانشآموز، در مناطق وحشی کوههای آپالاچی کارولینای شمالی، استخدام شد. برخی از شاگردان او از معلم خود بزرگتر بودند. از آنجایی که او هیچ آموزش رسمی به عنوان معلم ندیده بود، تدریس را به صورت تجربی آموخت. شاو به سرعت متوجه شد که اگرچه دانش آموزانی منزوی دارد، اما اغلب آنها دارای استعداد ذاتی هستند که به تحریک و رشد از سوی معلم نوپای خود نیاز دارند. پس از این تجربه آموزشی، شاو در مدارس دولتی و خصوصی در ویلمینگتون، کارولینای شمالی، روچستر و تاری تاون، نیویورک و رم، ایتالیا تدریس کرد.
دوران حضور در جنگ
در سال 1918، شاو به طور موقت تدریس را ترک کرد و به خارج از کشور رفت. او به عنوان یک داوطلب به شورای کار ملی جنگ پیوست و از فوریه تا ژوئن 1919 در غذاخوریهای رومانیا و سامپینی در نزدیکی وردون در شمال شرقی فرانسه خدمت کرد. گاهی اوقات با نواختن پیانو، تهیه قهوه و دونات سربازان را سرگرم میکرد. در زمان حضور در جنگ، با عکس های فوری خود، مناظر ویران شده را مستند کرد. پس از انجام وظیفه، او به ویلمینگتون، کارولینای شمالی بازگشت تا با مادرش زندگی کند. او در ساوتپورت موسیقی تدریس می کرد و با قایق بخار به محل کار می رفت. با این حال، او آرزوی بازگشت به اروپا را داشت.
در سال 1920، روث فیسون شاو در یک تور بزرگ عازم اروپا شد و در حین بازدید از دفتر کمیته بین المللی وای ام سی ای در پاریس، به طور غیرمنتظره ای موقعیتی در قسطنطنیه به او پیشنهاد شد. شاو تور خود را قطع کرد و دو سال بعد در باشگاه ملوانان در قسطنطنیه کار کرد. در سالهای حضور در قسطنطنیه، تورهای غیررسمی برای گردشگران انجام می داد و تاریخ را بازگو می کرد. یک حکیم ترک در بازار قسطنطنیه، او را نبوی «زنی که مردان پیروی میکنند» نامید. در طول سالهای اقامت در قسطنطنیه، او علاقه خاصی به نقشها و رنگهای سنتی قالیسازی شرقی پیدا کرد. این تجربه به او شجاعت داد تا سالها بعد در رم تحقیقات خود را در جستجوی رنگهای خالص زمین برای رنگهای انگشتی دنبال کند.
تاسیس مدرسه شاو در رم
پس از بازگشت روث فیسون شاو به ویلمینگتون در سال 1922، به طور غیر منتظره ای توسط یکی از دوستانش که در هیئت دیپلماتیک بود به رم دعوت شد. برای اولین بار در رم، چایلد، سفیر آمریکا، و فرانک پی فیربنکس از آکادمی آمریکایی، و دیگر اعضای جامعه انگلیسی زبان، او را متقاعد کردند که مدرسه شاو ( مدرسه ای تجربی برای کودکان آمریکایی و بریتانیایی 5 تا 12 ساله ) تاسیس کند.
این مدرسه ابتدا در ویلای رومی قدیمی قرن شانزدهمی، ویلا لانته جیانیکولو بر روی بلندترین تپه رم در ویاویتوری تاسیس شد. مدرسه در ایوانی محصور شده بود که توسط پارکی زیبا احاطه شده بود و قبلاً متعلق به خانواده کورسینی بود. این مدرسه منظره ای تماشایی از رم و خوابگاه دخترانه و پسرانه داشت.
برنامه درسی غنی شده روث فیسون شاو با هدف آموزش اصول زندگی شامل خواندن و نوشتن کلاسیک، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، اساطیر و هنر بود. همچنین بازدیدهایی از مکانهای باستانی، بناهای تاریخی و موزههای رم انجام می شد. بعداً مدرسه به ویادل کامپیدوگلیو و در نهایت به ویاویتوری در نزدیکی باغهای بورگزی جابجا شد. در این مدت بسیاری از اعضای خانواده و دوستان از کارولینای شمالی و همچنین بازدیدکنندگان بین المللی از مدرسه شاو دیدن کردند. مادرش آلبرتا فیسون شاو سرانجام به رم نقل مکان کرد تا با او زندگی کند، در 30 سپتامبر 1930 در آنجا درگذشت و در یکی از کلیساهای باستانی رم به خاک سپرده شد.
اگرچه روث فیسون شاو با دکتر ماریا مونته سوری در یک بازه زمانی می زیست، اما هیچ مدرکی دال بر تأثیرپذیری شاو از فلسفه و روش های دکتر ماریا یا هر ایده آموزشی دیگر آن روز وجود ندارد. در عوض، شاو کاملاً منزوی بود و تجربیات و فلسفه خود را در برنامه درسی ادغام کرد. او توانست همانند قسطنطنیه، در فوروم و کولوسئوم نیز، تاریخ را در مکان های تاریخی تدریس کند و کلاسهایی را در گالریها، موزهها و کلیساهای باستانی رم برگزار کند.
کشف مجدد نقاشی با انگشت توسط روث فیسون شاو
در سال 1926، یک دانش آموز از خانواده سلطنتی ایتالیا، به طور تصادفی انگشت خود را در کلاس برید و روث فیسون شاو او را با ید به سرویس بهداشتی فرستاد تا زخمش را درمان کند. وقتی دانش آموزش برنگشت، شاو به دنبالش رفت و متوجه شد که او در حمام است و با خوشحالی ید را به دیوارها میمالد. وقتی دانش آموزان دیگر او را دیدند، آنها هم خواستند با ید روی دیوارها نقاشی بکشند. این تجربه شانسی، آغاز تحقیقات طولانی و جدی روث فیسون شاو در مورد امکانات نقاشی با انگشت بود.
پنج سال تحقیقات فشرده طول کشید تا اینکه روث فیسون شاو رنگ بی ضرری را برای استفاده کودکان پیدا کرد. رنگ باید محلول در آب باشد، و القاگر حس بازی با گل و لای باشد، به راحتی شسته شود و کاملا ایمن باشد. او از مغازههای رنگفروشی قدیمی رم بازدید کرد و متوجه شد که برخی از رنگدانههای مورد استفاده نقاشان کلاسیک غیرسمی هستند. پدر اوگریدی، یک کشیش کاتولیک ایرلندی و معلم زبان لاتین در مدرسه شاو، در کتابخانه واتیکان تحقیق کرد تا رنگ های گیاهی و کلاسور را پیدا کند که کودکان بتوانند با خیال راحت از آن استفاده کنند. همچنین کارلو آشپز مدرسه شاو، هر روز یک فرمول آزمایشی متفاوت دم می کرد، اما هیچ کدام مناسب نبود. سرانجام کارلو ترکیبی را کشف کرد که ژله ای و ایمن بود و مشکل در نهایت حل شد.
در سال 1931، نقاشی با انگشت را با بچه ها امتحان کرد. رنگ ایمن و ژلاتینی وسیله ای طبیعی برای بیان کلمات و احساسات بیان نشده بود. بچه ها بلافاصله مشتاق شدند و نقاشی با انگشت موفقیت بزرگی بود. در واقع یکی از بچه ها، با نام جک از نیوجرسی، نام ” نقاشی با انگشت” را روی این تکنیک گذاشت و گفت «ما از انگشت به جای قلمو استفاده می کنیم» تکنیک شاو یک ابزار ابتدایی و مستقیم برای بیان هنری بود.
روث فیسون شاو از یک تکه کاغذ 16 در 22 اینچی که یک روی آن براق بود استفاده نمود و یک توده از مواد رنگی شبیه گل را روی کاغذ گذاشت. تکنیک او ساده اما عملی بود. در حالت ایستاده، رنگ را با کف دست، مشت، انگشتان، مچ دست و ساعد آغشته می کردند. نقاشان فانتزی های خود را دنبال می کردند و اغلب نمادهایی خلق می کردند که مشوق آنها به تکرار این تکنیک بود. با تحریک قوه تخیل، تصاویر تمام شده از نقاشی تا انتزاعی متغیر بودند. شاو اظهار داشت: “من هرگز نقاشی را با یک ترکیب مشخص در ذهن شروع نمی کنم”. و در سال 1933 نوشت: “نقاشی با انگشت، به تخیل کمک می کند و بخاطر خلق اشیا به صورت ناخودآگاه بسیار لذت بخش است.
نقاشی اکشن
رویکرد ساده و در عین حال رویایی روث فیسون شاو، یک دهه قبل از نقاشی اکشن یا انتزاع ژست جکسون پولاک بود و شباهتهای روش آنها عجیب است. پولاک نیز به خوبی به اهمیت ضمیر ناخودآگاه و تأثیر آن در خلق هنر واقف بود. در اواخر دهه 1940، پولاک قلموهای نقاشی را کنار گذاشت و «چوب، ماله، چاقو و رنگ مایع چکهکن» را جایگزین کرد . پولاک نقاشی خود را شبیه نقاشی های شن و ماسه هندی توصیف کرده است.
آثار دستهای پولاک در نقاشی معروف او، مه اسطوخودوس، در مجموعه گالری ملی هنر در واشنگتن، مانند برخی از نقاشیهای دیگر او قابل مشاهده است. تقریباً به نظر می رسد که پولاک ایده های شاو در مورد حرکت بدن را در حین نقاشی جذب کرده و گسترش داده است. اگرچه هر دو به طور همزمان در نیویورک زندگی می کردند، اما ظاهراً از یکدیگر بی اطلاع بودند. ،
نقاشی با انگشت باستان
تاریخچه نقاشی با انگشت به دوران باستان برمی گردد. شواهدی از استفاده از آن در غارهای ماقبل تاریخ جنوب غربی فرانسه و مقبره های اتروسکی وجود دارد و ارزش آن برای لئوناردو داوینچی شناخته شده بود. سرخپوستان جنوب غربی از نقاشی های شنی در مراسم شفای خود استفاده می کردند و به روث فیسون شاو گفتند که ” نقاشی های شنی آنها و نقاشی با انگشت شاو یک شکل هنری مشابه است ” .
روث فیسون شاو همچنین به خوبی از نقاشی های انگشتی چین در قرن هشتم آگاه بود. قرن ها بعد، گائو قیپی، نقاش چینی سلسله چینگ، سبکی متمایز را در دوران طلایی نقاشی با انگشت در چین خلق کرد. جالب اینجاست که فکر نقاشی با انگشتانش در خواب به ذهنش خطور کرد. او از برجستگی های انگشتانش، از کل دستش برای ضربات پهن و یک ناخن بلند برای خطوط استفاده کرد . علاوه بر این، هنرمندان چینی به جای استفاده از انواع قلم مو، از انگشتان شست و نوک انگشتان خود استفاده می کردند. همانطور که در نقاشی های لیو دوئوجون، وانگ جین هوا و شیائو زنگلی مشهود است، نقاشی با انگشت به عنوان یک هنر جدی حتی امروزه در چین ادامه دارد.
علاوه بر این، در نقاشی رنگ روغن چاک کلوزز، (فانی/نقاشی با انگشت 1985/ در گالری ملی هنر واشنگتن دی سی)، هنرمند نیز مستقیماً رنگدانه را با نوک انگشتان خود روی بوم میکشید. با این حال، روث فیسون شاو بود که هنر و لذت نقاشی با انگشت را دوباره کشف کرد و ابتدا آن را در کلاس درس و بعد در محیط های درمانی به کار برد.
روث فیسون شاو که تا سال 1932 در رم زندگی می کرد، ناگهان در کانون توجه قرار گرفت و به عنوان یک پیشگام در پیشرفت آموزش مورد ستایش قرار گرفت. در نتیجه بدنامی جدیدش، او شروع به سخنرانی در مورد نقاشی با انگشت کرد و اولین تظاهرات عمومی را در سوربن پاریس برگزار کرد. او همچنین از ژانویه تا ژوئن در مدرسه مکجنت تراکادرو و در مدرسه مکجنت کلود تدریس کرد. هر دو مدرسه توسط دونالد مک جانت، یک بومی نیوانگلند و فارغ التحصیل دانشگاه تافتس، تأسیس شدند. زمانی که شاو در پاریس بود، نمایشگاههای هنری کودکان را در مدرسه مکجانت و گالریهای جون پینچرز ترتیب داد.
روث فیسون شاو به دلیل دستاوردها و شخصیت جذابش با هنرمندان و روشنفکران مهمی آشنا شد، روندی که در بقیه عمرش ادامه داشت. دیگو ریورا، هنرمند گرافیتی و دیوارنگار بزرگ مکزیکی و همسر فریدا کالو، از او خواست که برای کار با کودکان فقیر به مکزیک بیاید، زیرا احساس می کرد که او وقت خود را با فرزندان ثروتمندان تلف می کند. شاو، ریورا را به چالش کشید و از او پرسید. “فقیر واقعی چه کسانی هستند؟” و بدون تردید پاسخ داد که آنها کسانی هستند که همه چیز را برای آنها انجام داده اند و بنابراین فرصتی برای یادگیری از طریق تجربه کردن ندارند .
بازگشت روث فیسون شاو به آمریکا
هنگامی که روث فیسون شاو در سال 1932 به ایالات متحده بازگشت، برای اولین بار نقاشی با انگشت را به عنوان معلم مهمان در مدرسه معتبر دالتون در شهر نیویورک که توسط هلن پارکورست، شاگرد ماریا مونته سوری تأسیس شده بود، به آمریکا معرفی کرد. شاو به راحتی تکنیک نقاشی با انگشت خود را در برنامه درسی دالتون ادغام کرد. او حتی نمایشگاهی از 160 نقاشی از 87 دانش آموز را در مدرسه دالتون ترتیب داد که در شماره 30 ژانویه 1933 مجله تایم تایم، منتشر شد.
در مارس 1933، روث فیسون شاو نمایشگاه دیگری از نقاشی های انگشتان دانش آموز خود را در سنین 5 تا 10 سال در گالری نانسی مک کللند ترتیب داد. گالری به نفع هنرمندان بیکار هزینه پذیرش گرفت و چندین هنرمند حرفه ای در آن حضور یافتند. ادوارد آلن جول، منتقد هنری نیویورک تایمز، مینویسد: «این کار میدان جدیدی را باز میکند که احتمالات تقریباً پایانناپذیر آینده را نشان میدهد و نشاندهنده درجهای از موفقیت فعلی است که بازدیدکننده را نسبتاً مبهوت میکند».
در سال 1936، برخی از دانشآموزان نقاشی با انگشت شاو نیز آثار خود را در نمایشگاه ملی نقاشیهای آمریکایی جوان، که در گالریهای میزانسن مرکز راکفلر از 14 آوریل تا 25 آوریل برگزار شد، به نمایش گذاشتند. پانصد و سی مدرسه با هنرمندان جوان 14 تا 18 ساله از ایالات متحده و کانادا دراین نمایشگاه حضور داشتند.
انگیزه بازگشت روث فیسون شاو به آمریکا برای تولیدکنندگان بیوجدان رنگ که از سرب و سایر رنگهای مضر برای استفاده کودکان استفاده می کردند، بسیار نگران کننده بود. با توجه به این واقعیت که او سال ها به طور بی وقفه در مورد رنگ ها و کلاسورهای ایمن در رم تحقیق کرده بود، سال بعد، شاو شروع به تولید فرمول خود برای رنگ های انگشتی ایمن در یک کارخانه کوچک در رودخانه شرقی کرد. شب، با کمک چند دوست، شاو رنگ های انگشتی سالم را با چرخ دستی به انباری رنگ انگشتی شاو نزدیک خیابان 48 منتقل کرد. او رنگ های انگشتی خود را به فروشگاه های سراسر ایالات متحده فروخت.
در سال 1935، روث فیسون شاو حق اختراع فرمول رنگ انگشتی خود را توسط اداره ثبت اختراع ایالات متحده دریافت کرد. و تا سال 1936، شرکت بیننی و اسمیت، متعلق به ادوین بیننی و هارولد اسمیت، مخترعان مداد رنگی کرایولا در سال 1903، این رنگ و کاغذ انگشتی شاو را تولید و به بازار عرضه کردند. رنگدانه های خاکی بی ضرر در شش رنگ بودند، به راحتی شسته می شدند و کودکان می توانستند با خیال راحت رنگ را لیس بزنند یا بخورند. استودیو شاو سپس به دفاتر شرکت بینی و اسمیث در خیایان 42 ام مادیسون نقل مکان کرد.
در بهار 1942، روث فیسون شاو به عنوان “مدرس راهنمایی” در کالج معلم منصوب شد.
جیمز سی بودریا، مدیر مؤسسه پرت، اظهار داشت:
“نمیتوانم به یاد بیاورم که چه زمانی رویکرد جدید به یک فعالیت قدیمی نزدیک شد… رهایی کامل از تعلیم دادن طولانی در ابزار های رایج دیگر، از بزرگترین مزایای این روش است”.
روث فیسون شاو به عنوان نویسنده
روث فیسون شاو ایده های خود را در کتاب خود با عنوان ” نقاشی با انگشت، وسیله ای عالی برای بیان خود ” در سال 1934 متبلور کرد که به ویژه برای والدین و معلمان نوشته شده بود. او به شدت معتقد بود که بزرگسالان باید اجازه دهند کودکان کودک باشند. شاو نقش معلم را “یک حضور آرام ” می دانست. معلم باید فضایی را فراهم کند تا خلاقیت بدون مانع رشد کند . رابطه بین معلم و دانش آموز بسیار مهم بود، اما شکی در ذهن او وجود نداشت که معلم «رهبر فکری» کودک است .
روث فیسون شاو مایل بود پایه ای برای آموزش هنر در مقاطع بالاتر بگذارد. فلسفه او کاملاً در تضاد با فلسفه رایج آموزش مترقی بود که در مد بود. برای مثال، ماریا مونته سوری معلم را “نگهبان” محیط می دانست، در حالی که شاو معلم را “رهبر فکری” کودک می دانست و معلم را عاملی فعال در فرآیند آموزشی می دانست.
در طول سالهای اقامتش در نیویورک، روث فیسون شاو همچنین کارگاههایی را در زمینه نقاشی با انگشت برای بزرگسالان ایجاد کرد. کارگاهها محدود به شش بزرگسال بود و گروههای جدید هر شش هفته شروع میشد. دروس شامل ریتم، ریتم به موسیقی، اشکال تصویری، نمادین و انتزاعی، تصویرسازی و غیره بود. و برای شرکت در کلاس، به تجربه قبلی در هنر اصلاً نیاز بود.
دیگر کتاب او با عنوان ” نقاشی با انگشت و چگونگی انجام آن ” در سال 1947 منتشر شد.
ارزش درمانی نقاشی با انگشت
جامعه روانپزشکی آمریکا و سایر متخصصان نیز به طور فزاینده ای ارزش تکنیک نقاشی با انگشت شاو را به دلیل ارزش درمانی آن درک کردند. آدولف مایر، رئیس روانپزشکی دانشگاه جانز هاپکینز به تحقیقات روث فیسون شاو ابراز علاقه کرد. همچنین، دکتر سی مک آف کامپ بل از دانشگاه هاروارد، شاو را “پدیده ای در جهان آموزش” نامید و او را در یک دوره پنج ساله به بیمارستان روانی بوستون دعوت کرد تا یک سخنرانی سالانه ارائه دهد و روش خود را نشان دهد.
شخصیت مبهوت کننده روث فیسون شاو، همراه با شوخ طبعی و لهجه ملایم کارولینایی او، هر مخاطبی را مجذوب خود می کرد. شاو در سراسر ایالات متحده سخنرانی کرد و انجیل نقاشی با انگشت را در میان معلمان، متخصصان تفریحی، گروه های والدین گسترش داد و همچنین با بزهکاران، زندانیان و نابینایان کار کرد. او در کمبریج انگلستان سخنرانی کرد و در آنجا با اچ جی ولز، رماننویس، و برتراند راسل، فیلسوف آشنا شد.
روث فیسون شاو همچنین دوستی مادامالعمر با والت دیزنی برقرار کرد که مجموعهای از نقاشیهای اصلی سفید برفی و هفت کوتوله را به او داد. او به جک بنی و راکت از تالار موسیقی رادیو سیتی درس نقاشی با انگشت داد. برخی از دوستان و همکاران برجستهتر او شامل بازیگران زن فیلم هلن هیز و گرترود لارنس، کنتس الکساندرا تولستوی و دکتر اتو رنک و روانکاو مشهور بین المللی و نویسنده هنرمند بودند. در سال 1955، او مهمان برنامه تلویزیونی ملی استیو آلن، امشب بود!
دکتر رابرت آر. کادموس، مدیر سابق بیمارستان در دانشگاه کارولینای شمالی مکرراً شاهد نقاشی انگشت روث فیسون شاو بود. هنگامی که او مواد را آماده می کرد، شاو به طور غیر رسمی در مورد کودکان، هنر، حرکت بدن و نقاشی با انگشت صحبت می کرد. او به سبک دورههای قبل لباسی تیره میپوشید. همانطور که صحبت می کرد، آستین های بلندش را بالا زد، کاغذش را پهن کرد و در حالی که ایستاده بود، بدون تمرکز شروع به مالیدن کرد. او تمام بدن خود را درگیر عمل نقاشی کرد. اگرچه او متخصص بود، اما همیشه اشاره می کرد که محصول نهایی، تصویر، به اندازه تخیل و بیان خود نقاش انگشتی مهم نیست. برای هنرمند هر تصویر معنایی درونی داشت. وقتی تمام میشد، ساعدهایش را در سطل آبی که با خود آورده بود فرو میبرد و آنها را به اطراف میچرخاند. و آنها را روی یک حوله کوچک خشک کنید. سپس آستینهایش را پایین میزد و دکمههای سرآستینهایش را میبست. پس از یک ساعت نقاشی، او مانند زمانی که نقاشی را شروع کرد، بی آلایش بود .
ترویج تکنیک روث فیسون شاو
شاو علاوه بر برگزاری کلاس هاس آموزشی، از طریق همکاری با بنیاد کارل منینگر، گروه های روانپزشکی، برنامه های تلویزیونی و برگزاری نمایشگاه به ترویج تکنیک خود پرداخت.،
همکاری با بنیاد کارل منینگر
در سال 1930، روث فیسون شاو یک رابطه حرفه ای طولانی با دکتر کارل مننینگر، یکی از بنیانگذاران کلینیک مننینگر در توپکا، کانزاس، آغاز کرد. او در یک نشست ملی روانپزشکان شرکت کرد و رهبران آموزشی در توپکا را مورد توجه قرار داد و در مورد نقاشی های انگشتی دانش آموزانش از مدرسه شاو در رم سخنرانی کرد. در سال 1936، شاو دوباره به توپکا دعوت شد تا برای گروهی از روانپزشکان برجسته در مدرسه ساوتارد، که وابسته به کلینیک و یک مدرسه شبانه روزی برای کودکان دارای مشکلات عاطفی و شخصیتی بود، نقاشی انگشتی را به نمایش بگذارد. در سال 1937 به عضویت هیئت امنای مدرسه درآمد. در سال 1946، شاو از شهر نیویورک به توپکا نقل مکان کرد. . او یک دوره کوتاه در مورد نقاشی با انگشت برای پزشکان در بیمارستان عمومی وینتر، یک بیمارستان مدیریت جانبازان، که بزرگترین برنامه آموزشی روانپزشکی در جهان بود، برگزار کرد.
در سال بعد، روث فیسون شاو مربی بخش آموزش بنیاد منینگر شد. شاو همچنین در یک پروژه تحقیقاتی آزمایشی زیر نظر هیئت تحقیقاتی بیمارستان وینتر شرکت کرد. دکتر منینگر و شاو قصد داشتند از روی سبک نقاشی با انگشت بیماران، روشی برای تشخیص بیماری پیدا کنند، اما هرگز موفق نشدند.
مننگر برای کار او ارزش زیادی قائل بود و بعدها نوشت:
“من فکر می کنم کار او اهمیت زیادی دارد. این یکی از روش های درمان های کمکی است که ما به طور گسترده در بیمارستان های روانپزشکی خود از آن استفاده می کنیم” .
زمانی که روث فیسون شاو در توپکا بود از او برای تدریس در دپارتمان طراحی در دانشگاه کانزاس در لارنس در تابستانهای 1946 و 1947 دعوت شد که با استقبال بسیار خوبی از طرف دانشجویان روبرو شد.
عضویت در گروه روانپزشکی
محل تولد روث فیسون شاو در کارولینای شمالی همیشه برای او مهم بود و در سال 1956 شاو به ایالت مادری خود بازگشت و مشاور آموزشی در هنر نقاشی با انگشت در گروه روانپزشکی، دانشکده پزشکی، در دانشگاه کارولینای شمالی در چاپل هیل شد. او تا سال 1968 در این سمت ادامه داد. دکتر آرتور جی. پرانج جونیور، پروفسور روانپزشکی در مورد کمک های خود می نویسد: روث فیسون شاو یکی از اعضای برجسته در دانشگاه ما و جامعه جهانی افرادی بود که به دنبال کاهش عوارض وحشتناک و مرگ و میر ناشی از بیماری روانی بود.
شاید مهمترین جنبه کار طولانی و برجسته خانم روث فیسون شاو معرفی روش نقاشی با انگشت به عنوان یک تکنیک تشخیصی و درمانی با بیماران روانی بود. این کار ابتدا در کلینیک منینگر و بعداً در چپل هیل با موفقیت زیادی روبرو شد. نقاشی با انگشت اکنون جایگاه مناسب خود را در میان چندین روش پیدا کرده است که به وسیله آنها می توانیم به طور مؤثر به بیمارانی که به شدت ناراحت هستند نزدیک شویم، این روش به طور گسترده در بین روانپزشکان بیمارستان ها در سراسر جهان شناخته شده است.
روث فیسون شاو از این نظر منحصر به فرد بود که تنها فردی بود که به عنوان درمانگر نقاشی انگشتی با استفاده از روش و مواد منحصر به فرد خود کار می کرد. علاوه بر این، او کلاس هایی را برای روانپزشکان تدریس کرد که امیدوار بودند با روش شاو درک بیشتری از بیماران خود به دست آورند. شاو همزمان هنردرمانگر بیمارستان مموریال کارولینای شمالی (در حال حاضر بیمارستانهای UNC) و بیمارستان جان امستد در بوتنر بود. او همچنین مدعو دورهای در بخش آموزش بهداشت در دانشگاه کارولینای شمالی بود. کمکهای درمانی منحصربهفرد او در سال 1965 توسط هیئت علمی دانشکده پزشکی و انجمن فارغالتحصیلان پزشکی در دانشگاه کارولینای شمالی، زمانی که جایزه خدمات برجسته را به او اعطا کردند، شناسایی شد.
استودیوی شاو مملو از قفسه هایی از نمونه کارها بود که شامل صدها عکس و تاریخچه پرونده بود. آنها تحت دسته بندی های تشخیصی مختلفی قرار گرفتند، به عنوان مثال، تروما هنگام تولد، روان پریشی، صحنه اولیه و غیره. این نمونه کارها نشان دهنده ساعت ها کار و تجزیه و تحلیلی بود که او در طول پست های مختلف خود در بیمارستان ها و مراکز روانپزشکی جمع آوری کرده بود. شاو با مهربانی آنها را برای تحقیق به بیمارستان مموریال اهدا کرد.
حضور شاو در تلویزیون
شاو همیشه مایل بود ایده های خود را با مخاطبان بیشتری به اشتراک بگذارد. در طی این سالها، شاو به طور همزمان کلاسهای نقاشی با انگشت را از کلبه کوچکش در چپل هیل در 112 نورث استس درایو تدریس میکرد و گاهی نمایشگاههایی را در حصار حیاط خلوت خود برگزار میکرد. علاوه بر این، بین سالهای 1961 و 1963، او میزبان یک برنامه تلویزیونی محلی، نقاشی با انگشت برای لذت خانوادگی، مجموعهای از هفده برنامه زنده، در دابلیو یو ان سی بود که در استودیوی تلویزیونی دانشگاه کارولینای شمالی آغاز شد. شاو نقاشی با انگشت را توصیف و نمایش داد و از بینندگان جوان خواست تا داستان هایی در مورد نقاشی های او بفرستند. او از مخاطبانش خواست تا داستانی از خودشان در خانه نقاشی کنند. شاو همچنین از مخاطبان جوان خود خواست که داستان و نقاشی خود را بسازند و برای او در دابلیو یو ان سی بفرستند.
در سری آخر برنامه ها نیز با نقاشی های ارسالی والدین، داستان هایی را خواست که تلاش مشترک همه خانواده بود. این برنامه همچنین حول محور سفرها و زندگی دو اسب دریایی “دابین” و “دیزی” در قعر دریا می چرخید. مادر آنها، “میت پهن”؛ “نپتون، پادشاه دریا”؛ “میز مددرز” معلم از دیگر شخصیت های این داستان بودند. این نمایش در حین سرگرم کننده بودن، از این جهت که علاقه کودکان را به جغرافیا، تاریخ، اساطیر، گیاه شناسی و جانورشناسی بر می انگیخت، آموزشی نیز بود.
نمایشگاه ها
اگرچه شهرت او به عنوان یک مربی و تبلیغ کننده نقاشی انگشتی در دهه 1930 به خوبی شناخته شد، اما دهه 1940 بود که استعداد او به عنوان یک هنرمند شناخته شد. نقاشی های انگشت او در نقاشی های روث فیسون شاو، از 15 تا 28 آوریل، توسط گالری فرارگیل در خیابان 57 شهر نیویورک، به نمایش گذاشته شد.
هوارد دوری از نیویورک تایمز به خوبی درباره نمایشگاه او نوشت:
“تنوع و پیشرفتی که در نمایش حاضر نشان داده شده است کاملاً قابل توجه است” .
در ژوئن 1940، یکی از آبرنگ های شاو به همراه آثار نقاشان برجسته آرتور بی دیویس، هانس هافمن و وینسلو هومر در نمایشگاه سالانه آبرنگ آمریکایی فرارژیل قرار گرفت.
در سال 1945، شاو یک خانه و اصطبل 1798 را در خیابان 46 غربی 422 1/4 در هلز کیچن خریداری و بازسازی کرد. “خانه معلم” به عنوان محل سکونت، استودیو، و در مواقعی به عنوان فضای نمایشگاهی برای نقاشی های شاو بود. جالب توجه است که مجموعه نقاشی انگشت شاو او شامل آثار هنرمندان شناخته شده ای مانند لوئیجی لوچیونی، لئون دابو (برگزارکننده اصلی نمایش مشهور اسلحهخانه ) و گرانت وود، نقاش معروف بود. کلینیک منینگر نمایشگاه نقاشی انگشتی روث فیسون شاو را در گالری هنری نلسون در کانزاس سیتی از 3 تا 31 آگوست ارائه کرد.
چندین سال پس از خرید “خانه معلم” در شهر نیویورک، شاو همچنین خانه ای متعلق به قرن هجدهم در کیپ کاد در دنیس، ماساچوست در خیابان ماشانتوم 15 خریداری کرد که آن را “سامر هیل” نامید، جایی که تابستان ها را به نقاشی و تدریس می گذراند. و نقاشی های انگشت خود را به نمایش گذاشت. کیپ پلی هاوس، قدیمی ترین تئاتر تابستانی حرفه ای آمریکا که به خاطر بازدیدکنندگان تئاتر پر زرق و برق و درام عالی اش معروف بود، در همین نزدیکی بود. پارکس ریس، هنرمند معاصر مونتانا، تابستان دوران کودکی خود را با علاقه توصیف می کند، تابستانی که او، شاو، مادرش و دوست نزدیک شاو، همه با هم در خانه او در دنیس نقاشی می کردند.
میراث شاو
اگرچه نقاشی با انگشت عمدتاً در آموزش و درمان مورد استفاده قرار گرفته است، میراث روث فیسون شاو با تلاش چند تن از شاگردان سابقش ادامه یافته است. جان توماس پین، روانشناسی که با شاو در بیمارستان جان آمستد کار میکرد، جانشین او شد و پس از مرگش به روش نقاشی با انگشت خود ادامه داد. پین، به برایان کری، که روش شاو را در منطقه دورهام، کارولینای شمالی ادامه می دهد، آموزش داد. یکی دیگر از دانشآموزان سابق، الیزابت دابز، کتابهای کودکان را خلق کرد و در انتشارات خود، پیت پنگوئن، تکنیک شاو را ادامه داد. مری آن برانت، هنرمند تجاری سابق، نقاشی با انگشت را زمانی که در یک گروه رویایی یونگی بود شروع کرد و به گسترش پارامترهای نقاشی با انگشت در ویرجینیا ادامه میدهد.
علاوه بر این، پارکس ریس، فارغالتحصیل موسسه هنر سانفرانسیسکو که در مونتانا زندگی میکند، و نقاشیهای حیات وحش او با سوررئالیسم و طنز آغشته است، نیز تأثیر شاو را تصدیق میکند و حتی امروز نیز از تکنیک او استفاده میکند.
نقاشی های روث فسیون شاو
جمع بندی
کشف مجدد نقاشی انگشتی توسط روث فیسون شاو تأثیر عمیقی در آموزش هنر و روانپزشکی داشت. به طور تصادفی، او یک تکنیک باستانی را دوباره کشف کرد، با دقت پتانسیل آن را بررسی کرد و سپس آن را با دانش آموزان جوانش اجرا کرد. با این حال، این تجربیات اوایل دوران کودکی، خانواده حمایتکننده و تحصیلات رسمی غنیشده او بود که به او پایهای برای دنبال کردن علاقهاش داد. هوش بومی، تخیل بارور، شخصیت متقاعد کننده و بینش او به همان اندازه عناصر مهمی در دستاوردهای او بودند. شاو، مربی، هنردرمانگر، هنرمند، نویسنده و مدرس، معتقد بود که ما همه هنرمند هستیم و محیطی تشویقکننده و حمایتکننده فراهم کرد که در آن خلاقیت هم برای افراد ممتاز و هم برای محرومان شکوفا شود. روث فیسون شاو در واقع اولین بانوی نقاشی با انگشت بود.